چه دردیست در میان جمع بودن
ولی در گوشه ای تنها نشستن
برای دیگران چون کوه بودن
ولی در چشم خود آرام شکستن
برای هر لبی شعری سرودن
ولی لبهای خود همواره بستن
چه دردیست در میان جمع بودن
ولی در گوشه ای تنها نشستن
به رسم دوستی دستی فشردن
ولی با هر سخن قلبی شکستن
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش
ولی در بطن خود غوغا نشستن
به غربت دوستان بر خاک سپردن
ولی در دل امید به خانه بستن
به من هر دم نوای دل زند بانگ
چه خوش باشد از این غمخانه رستن
برای دیگران چون کوه بودن
ولی در چشم خود آرام شکستن
به رسم دوستی دستی فشردن
ولی با هر سخن قلبی شکستن
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش
ولی در بطن خود غوغا نشستن
به غربت دوستان بر خاک سپردن
ولی در دل امید به خانه بستن
به من هر دم نوای دل زند بانگ
چه خوش باشد از این غمخانه رستن
سخته عاشق باشی ولی هیچکی ندونه
اشکاتو زودی پاک کنی به یه نشونه
سخته دوسش داشته باشی ولی ندونه
سخته نگاهش بکنی، اما نخونه
وای که چه سخته
قشنگیه عشق که میگن ،شاید همین جاست
تو اونو دوست داشته باشی، شاید خدا خواست
سخته به قربون چشاش بری تو رویا
قدم قدم گریه کنی کنار دریا
قدم قدم گریه کنی کنار دریا
سخته همش تو فکرباشی شاید نخوادت
خاطره هات ورق ورق بیاد بیادت
خاطره هات ورق ورق بیاد به یادت
سخته به قربون چشاش بری تو رویا
قدم قدم گریه کنی کنار دریا
قدم قدم گریه کنی کنار دریا
سخته همش تو فکرباشی شاید نخوادت
خاطره هات ورق ورق بیاد بیادت
خاطره هات ورق ورق بیاد به یادت
یکی بود ، یکی نبود
یکی عاشق بود یکی نبود
یکی واسه یکی جون میداد
ای خدا داد و بیداد...
یکی جز اون یکی کسی نداشت
اون یکی اونو دوست نداشت
یکی اسم یکیو حک میکرد
اون یکی اونو دک میکرد...
زیــر ایــن آســمـونـــه رنگــــــــــــی
آخـــــه تـــا کــــــــی دو رنـــگــــــــــــــی
یــــکـــــی بـــود یــــکـــی نــــــبـــــوده
رسم دلـــای ســـنــــگــــــــی
یکی دلش بی قرار بود
اون یکی سر قرار بود
یکی هر روز میشد دیوونه تر
ای خدا شدم در به در
یکی اسم یکیو حک میکرد
اون یکی اونو دک میکرد
یکی دنیا رو بی اون نداشت ا
ون یکی اونو جا میذاشت
زیــر ایـــن آســـمـــونـــه رنــــگــــی
آخـــــــه تـــا کــــــــــــــی دو رنـــــگـــــــــــــی
یــــکـــــی بــــــود یـــــــکـــــــی نــــبـــــوده
رسم دلــــای ســـــنـــــــگـــــــــــــــی
واست بی تابم و بیخوابم و میدونی دلتنگم
واست میمیرم و درگیرم و با دنیا در جنگم
منو تنها نزار از روزگار با اینکه دل خستم
واست دیوونم و میمونم و تا آخرش هستم
داره میباره بارون و تو نیستی
شده این خونه زندون و تو نیستی
چقدر حسِ بدیه حسِ تنهایی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی
دارم از بین میرم توی این دلتنگی
داره دل میگیره بی تو از بیرنگی
دارم از بین میرم توی این خاموشی
کاش میشد میبردی منو با آغوشی
نمیشه با نبودت ساده سر کرد
نمیشه سالم از این غم گذر کرد
داره میباره بارون و تو نیستی
شده این خونه زندون و تو نیستی
چقدر حسِ بدیه حسِ تنهایی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی
یه عاشق چیزی جز عشق تو سرش نیست
یه عاشق فکر سود و ضررش نیست
همه خوب و بد قصه شو میخواد
یه عاشق نگرون آخرش نیست
یه عاشق مثل من مبهوت یاره
دلش تو سینه دایم بی قراره
یه عاشق مثل من خوشبخته با عشق
کنارت راضیه از هرچی داره
از عشق تو بی تابم
از عشق تو مجنونم
ناشکری نکن عشقم
ناشکری نکن جونم
از عشق تو بی تابم
از عشق تو مجنونم
ناشکری نکن عشقم
ناشکری نکن جونم
پیشت گم کرده قلبم دست و پاشو
نمی تونم بگم حال و هواشو
یه عاشق مثل من می میره بی تو
دیگه از من نپرس چون و چراشو
دیگه گم کرده قلبم دست و پاشو
نمی تونم بگم حال و هواشو
یه عاشق مثل من می میره بی تو
دیگه از من نپرس چون و چراشو
از عشق تو بی تابم
از عشق تو مجنونم
ناشکری نکن عشقم
ناشکری نکن جونم
از عشق تو بی تابم
از عشق تو مجنونم
ناشکری نکن عشقم
ناشکری نکن جونم
یه عاشق چیزی جز عشق تو سرش نیست
یه عاشق فکر سود و ضررش نیست
همه خوب و بد قصه شو میخواد
یه عاشق نگرون آخرش نیست
یه عاشق مثل من مبهوت یاره
دلش تو سینه دایم بی قراره
یه عاشق مثل من خوشبخته با عشق
کنارت راضیه از هرچی داره
از عشق تو بی تابم
از عشق تو مجنونم
ناشکری نکن عشقم
ناشکری نکن جونم
از عشق تو بی تابم
از عشق تو مجنونم
همین خوبه که غیر از تو همه از خاطرم می رن
هنوز گاهی سراغت رو از این دیوونه می گیرن
به جز تو همه میدونن واست این مرد می میره
واسه همین جدایی تو کسی جدی نمی گیره
به جز تو همه میدونن واست این مرد می میره
واسه همین جدایی تو کسی جدی نمی گیره
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه
همین خوبه که با اینکه چشاتو روی من بستی
تو چند تا خاطره با من هنوزم مشترک هستی
همین خوبه که آرومی و حس می کنی آزادی
همین خوبه که دست کم تو عکسامون هنوزم پیشم ایستادی
واسه من کافیه اینکه تو از من خاطره داری
به یادشون که میفتی واسه من وقت می ذاری
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه
همین خوبه که با اینکه سراغ از من نمی گیری
ولی تا حرف من می شه یه لحظه تو خودت می ری
به جز تو همه میدونن واست این مرد می میره
واسه همین جدایی تو کسی جدی نمی گیره
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه …
امروز هم مث همه روزای دیگه گذشت وفرقی که با روزای دیگه داشت این بود که یاد آور خاطرات تلخ وناگوار 9/2/90بود...
امروز سالگرد پسرعمو شیرزاد بود...
میگن خاک سرده و بعد یه مدت فراموش میشه واین حرفا ولی تو این دو سال به این باور رسیده ام که نه خاک سرده نه ما فراموشی داریم...
همیشه تو اکثر مناسبتها یاد کسایی می افتیم که که باهامون بودن و الان نیستن....فقط چرا تاریخ فوت یه عزیز یادمون میمونه اما تاریخ تولدشون رو فراموش میکنیم خدایا بهمون کمک کن فراموش نکنیم قدر ادمهایی رو که در کنارمون هستن رو بدونیم تا بعدا بخاطر خالی بودن جاشون آه نکشیم.
بعضیا باید انقدر بمونن تو “کفت” که خوب تمیز بشن !
بعضیا شدیدا به عینک نیاز دارن ، واسه اینکه گوشامونو خیلی دراز میبینن !
بعضیا هم مثه این دیوارای تازه رنگ شده میمونن ؛ فقط هستن ولی نمیشه بهشون تکیه کرد ، اگرم تکیه کنی سر تا پای خودتو کثیف کردی …