ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
سلام
تا ساعت 10صب خواب
بعد رفتیم ارایشگاه کاراموزام تمرین داشتن وساعت دو برگشتم خونه ناهار وخوردم وکمی با هستی جونی بازی کردم وودوبارهخواب وبلند شدم دیدم رها خانومی بیدار شده کمی باهاش بازی کردم وغذاشو که عصاره گوشت براش گذاشته بودم ونصفه خورد
رفتم سراغ شام یه سوپ جو ساده گذاشتم که بپزه الانم منتظرم که سوپ بپزه وسفره رو پهن کنم
سعی میکنم هفته ای لااقل دوبار اپ کنم...چون الان که بعد یکسال برگشتم و وبم رو مرور کردم کلی خاطره ها برام زنده شد...حیفه به خاطر روزمرگی ها و مشغله های کاریم وب نویسی رو تعطیل کنم....
کاش دوستای قبلیم دوباره وب نویسی رو ادامه بدن مخصوصا گیل پیشی جونم که شمارشم داشتم متاسفانه به خاطر تعویض گوشیم پاک شد.اقا بهزاد که وب ایشون هم خیلی وقته سوت وکوره.وخیلی از دوستان عزیزی که در زمان وب نویسی همراهم بودن و با نظراتشون خوشحالم میکردن...
پ.ن:الان ساعت 1بامداد و من درحال پختن کیک ....یه تیکه ازکیکو چند قسمت کردم و واسه تست اوردم خوردیم مابقی هم انشالله صب به اتفاق منیر همکار جدیدمون نوش جان خخوآهیم کرد..
این چند وقت خیلی تنبل شدم الانم یه لیست غذا نوشتم که غذاهای اسون ومتنوع ومقوی درست کنم .
اسون به خاطر اینکه وقت زیادی ندارم که همش پام تو اشپزخونه باشه.
رها جونمم کم کم شروع به غذا خوردن کرده و با هر قاشق خوردن انگاری من جون میگیرم.الهی شکر
هستی جونمم که امروز یه کوچولو بد اخلاق بود....ولی عاشق خندتم عزیزکم
پ.ن:کل مطالب وبم ازاد شد رمزشونو برداشتم یکسریشونم که الان که به ارزوم رسیم ودوست نداشتم باشن حذف کردم.....خدا خیلی دوست دارما