ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
امروزم یه روز پرکار بود اونقد خسته بودم که وقتی رسیدم خونه وسط پذیرایی دراز کشیدم وهمون جا خوابم برد وخیلی سردم بود ولی نانداشتم وبرم پتو بیارم وبه خاطر سرما همش از خواب بیدار میشدم.
عین یه جنین خودمو جمع کرده بودم ومامانم تو اشپز خونه بود فکر میکرد دارم تلویزیون میبینم .
بعد از چند لحظه کم کم گرما رو حس میکردم .بابا یه پتو آورد وانداخته بود روم صداشونو میشنیدم ولی خستگی زیاد نمیذاشت چشمامو باز کنم وجوابشونو بدم.یکی دوساعت قشنگ خوابیدم وسفره رو پهن کرده بودن وبیدارم کردن واسه شام سه تایی نشستیم شامو خوردیم وداشتیم تلویزیون نگا میکردیم که ....
که ایفون رو زدن بابام جواب داد داداشم بود ولی خیلی زودتر از همیشه اومده بود تا رسید خونه هممون شوکه شدیم دستش باند پیچی شده بود اولش که فقط نگاش کردیم وبعد همگی گریه کردیم.
دو تا از شریانهای موضعی دستش قطع شده و8 تا بخیه خورده بود ..............
خدا به خاطر همه چی شکرگذار بودم وکمتر ازت گله وشکایت کردم واگرم گله وشکایتی کردم بعدا پشیمون شدم .
بازم میگم خدایا شکرت چون اونجوری که دستشو بریده احتمال داشت انگشتش خدای نکرده قطع بشه...
سر سفره یه حس عجیبی داشتم یهو دلم گرفت وگفتم خدایا به این برکت قسمت میدم تا عمر دارم سایه پدر ومادرم بالا سرم باشه وتن سالم به خواهر برادرام بده ودرد وبلا از وجودشون دور باشه.امین
خداروشکر که به خیر گذشته . ان شالله همیشه خوشبخت وسلامت باشین
ممنونم خانمی.سلامت باشی
سلام محبوبه جان.


خداروشکربازم بخیر گذشته.
ب پسرخاله بگو بیشتر مواظب خودش باشه این بار چندمشه که از این اتفاقا واسش میوفته.
الان حاله پسرخاله بهتره؟
انشاالله همیشه خوب وخوش وسلامت باشین.
سلام اره خداروشکر که بخیر گذشت ...اتفاقه دیگه میفته.
الان بهتره.خیلی ممنون
خداروشکر.
انشاالله هیچوقت از این اتفاقا نیوفته.