کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

مشق های ادم شدن.قسمت سوم

بسم الله هو خیر الاسماء

پیش مطالعه: بابا تو چرا میخوای از همه چی لذت ببری رفیق؟؟ این دنیا رو یه جاده تصور کن...یه ماشینم بهت دادن که برونی تو این جاده...حالا اگه پروانه بیاد رو شیشه جلو بشینه حواست پرت میشه؟ د اگه بشه که بوووف...خوردی تو دیوار...حالا تو هی میخوای با لذت بردن از این دنیا حواس خودتو پرت کنی که چی؟ شهید آوینی چی میگه؟ : پس اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر...

آخه جریان این قضیه چیه که تا میری سر نماز و الله اکبر رو میگی : یهو دنیا کن فیکون میشه...تلفن زنگ میزنه. آیفون صدا میده . واست مسج میاد. یا یهو یه چیزی یادت میاد. گمشده ها پیدامیشن! جواب فلان سوال بی ربطت رو میفهمی!؟ بلاخره کائنات یه کاری میکنن که حکایت نمازت بشه حکایت یه آدم آهنی و ضبط صوت!

یکی دو سال پیش اینو از خانم سیدنیا پرسیدم یا خودشون سر کلاس گفتن(یادم نیس دقیق) که : خیلی عادیه...چون قرار نیست که حواست باشه!! شیطان واسه نمازت برنامه ریزی دقیق داره... بله...فکر کردی سوگلی خدا شدن مفت و مجانیه؟؟ همینطوری راست راست بگردی و هر وقت حال (تاکید میکنم حال) کردی بگی وای خدایا عاشقتم!! یه حرکتی یه چیزی...

من و تو قاشقیم رفیق! نه عاشق! عاشقی شیوه رِندان بلاکش باشد! آهای اونی که خدا رو میخوای ولی حاضر نیستی که یه قطره خون از بینی مبارکت بیاد واسه خاطر خدا...برو..برو دنبال یه حرکت دیگه که هیچی نمیشی! آهای آدم مدعی! بشنو...(با شما نیستم با خود مبارکمم! این شبیه همون تلقین میت ه منتها یه کم زودتر! )

بذار یه کم برات از رحمه للعالمین بگم رفیق...

وقتی موقع نماز میشد میفرمود:

اذان بگو بلال!

اذان بگو راحتمون کن...(شاید تو دلشون میگفتن: اذان بگو بگذار بریم سر نماز...)

آقا جان! تورخدا نگامون نکنی که دلت بشکنه...آقا جان! شرمنده میشیم که امت توییم...

که وقت اذان باید با نفس کلنجار بریم که بیا ول کن اون کار دنیایی رو...که اینا واسه ات آب و نون نمیشه نفس لعنتی ول کن...ول کن!

آقا جان ما از شرمندگی کجا بریم؟ که بعد بیست و اندی سال هنوز تو نمازمون گیر کردیم؟ بعد اسم بچه شیعه رو هم یدک میکشیم...

رفقا بحث حاج آقا رو شروع نکردما... دلم گرفته آخه...بچه ها خصوصی پیام میدن که دیگه بس کن از ادب چقدر میگی؟...باشه...دلت واسه عشق تنگ شده رفیق؟ آخه من از عشق بگم که پس میافتم از خجالت....عشق وادی با ادب هاست!

نه اونی که بی ادبه و سر نماز ذات اقدس الهی رو حاضر نمیبینه و فکرش پی خنزر پنزرهای خودشه...یا حاجت های کاسه بشقابی...

نه اونی که سر نماز مشکلاتش یادش میاد، نمیگه با خودش که بی ادبیه...اینهمه تو روز فکر کردی به مشکلت..یک ربع فکر نکن بهش...اصلا مگه نماز ما بیشتر از ی ربع طول میکشه؟ نبابا!! چی میگی؟ آدم دل زده میشه! آدم نباید خودشو با عبادت خسته کنه !! ببین!! چقدر تو مواظب خودتی؟؟ سرما نخوری؟؟ وقتی سفره میندازن غذا میارن...از همه چی میخوری دلزده نمیشی؟ خسته نمیشی؟ زده نمیشی؟ بعد تا نوبت عبادت میشه مواظبی که زده نشی یه وخ؟؟

تو دیگه کی هستی؟ اسم خودتو گذاشتی بنده؟ بنده ی خدا؟

 القصه خلاصه کنم که: تو دلی میتونی مرام و معرفت پیدا کنی که علیه خودت و مقابل خدا اقدام کنی!

اجازه؟ چیکار کنیم مثلا؟

کمترین اقدام علیه خودت، نمازه!

اجازه؟ نمیشه جایی غیر نماز اقدام کنیم؟

چقده تو در میری آخه؟ خوبی؟؟ هر جا یه جور دیگه اقدام کردی یه کم دقت کنی توش شیله پیله داشته!

رفیق من برات از عشق بگم بعد شب خوابت نمیبره از درد، ها...بگم؟ آره؟

نه ..نمیگم ولش کن! مسوولیت داره..من میدونم میزنی خودتو نابود میکنی... حالا که اینطور شد بذار یه روایت بگم:

یه پیرمردی بود که یه خدمتی به پیامبر کرده بود...پیامبر فرمودند: بگو یک حاجت که از خدا بخوام تا بهت بده...پیرمرده یه کم فک کرد...باهوش بود...اگه ما بودیم چی میخواستیم؟ اون گفت که : یا رسول الله! میخوام تو بهشت همنشینت باشم...

حضرت نگاهی کردند و مکثی...فرمودند: باشه...تو هم با یک عمل دنیایی کمک کن که مقامت شایسته این حاجتت بشه...گفت چیکار کنم یا رسول الله! فرمودند: سجده طولانی در نماز....

رفیق میدونی چرا سجده انقدر قشنگه؟ چون تمرین کوچیک شدن جلوی خداست...حالا بازم دلت میاد که تو سجده یک سبحان الله بیشتر نگی؟

تو نماز یه رکوع داری..دو تا سجده...حکمتش رو واسه اونا که قاشقن میگم:

یعنی رفتی سجده...میگی سبحان ربی اعلی و بحمده...خدای من..مولای من..تو چقدر بزرگ تر از تصور منی...من چقدر کوچیکم...اصلا من هستم؟ نه! نیستم...دوباره میگی: سبحان ربی اعلی و بحمده...خدایا...افتادم به خاک از عظمتت...یا رفیق من لا رفیق له...اگه تو راهم ندی کی میده؟ یه بار دیگه میگی: سبحان ربی اعلی و بحمده...یا لطیف...إرحم عبدک ضعیف...صداتم مظلوم کردی...مث وقتی که میخوای دل کسی رو به رحم بیاری...پا که شدی از سجده یه لحظه میشینی اما نه! انگار دلت تنگ شده بازم بری سجده...

برو بنده من! یکبار دیگه برو سجده بنده من!

میدونستم که دلت تنگ میشه...

سبحان ربی اعلی و بحمده...خدایا...نمیخوام پا شم...خدایا میخوام تا قیامت همینطوری به خاک بودنم اعتراف کنم...خدایا...

بنده من...میدونم که نمیتونی بلند شی ، دستت رو بده به من...

 بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد...

نظرات 4 + ارسال نظر
حسین پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ق.ظ http://gozargahzendegi.blogsky.com/

سلام ابجی محبوب
خوبی
پست خیلی خوبی بود و ازش لذت بردم

سلام اقا حسین ممنونم.

somayyeh پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:45 ق.ظ

امام على(ع):
- در نامه خود به محمد بن ابى بکر: مراقب وقت نماز باش و آن را به هنگام بخوان، نه به دلیل بیکارى آن را پیش از موقع بخوان و نه به سبب کارى آن را از وقتش به تأخیر انداز .

گیل پیشی پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:16 ب.ظ http://daftareayyam11.blogsky.com

ممنون بالبت مطالب زیبا
فرصت نکردم کامل بخونم . دوباره میام

خواهش میکنم منتظرت هستم

گیل پیشی جمعه 17 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:20 ب.ظ http://daftareayyam11.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد