کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

خاطره دوم

 

 

پارسال برای عیادت یه عزیزی رفته بودیم بیمارستان که چون زودتر رسیده بودیم توی سالن انتظار مشغول سلام واحوال پرسی با آشناهامون بودم حواسم نبود و همینطور  داشتم یکی یکی یا همه دست میدادم که دیدم... 

بلههههههههههههه ...دستم تو دست پدر شوهر خواهرمه ...اونقدر خجالت کشیدم که نگو ... 

وقتی وقت ملاقات شد رفتم تو یه چند دقیقه وایسادم وزودی رفتم تو سالن...هنوزم که یادش میافتم خجالت میکشم. 

 

 

 

یکی دیگه... 

ما شب تاسوعا همه جمع میشیم خونه مادربزرگم یه سال که نمیدونم کی بود موقع خداحافظی  دوباره جوگیر میشم وبا همه دست میدم وخداحافظی میکنم که میرسم به شوهر خاله گرامی که اون بنده خدا با هیشکی دست نمیده منم اصلا یادم نبود که چرا دارم با اون دست میدم پرو پرو اونقدر دستمو نگه داشتم که مجبور شد باهام دست بده اومدم بیرون وتازه فهمیدم چیکار کردم گفتم خاک برسرت کنن دختر مگه اون محرمه که جوگیر شدی باهاش دست دادی

نظرات 9 + ارسال نظر
افسانه چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:56 ب.ظ http://gtale.blogsky.com

sghl

به زبان کیبورد سلام دادین؟عیلک سلام خیلی خوش اومدین

مهسا چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:07 ب.ظ http://jomle-love.blogsky.com

سلام
خواهان تبادل لینک با وبلاگ زیبای شما هستیم.در صورت تمایل ما را با نام جملات عاشقانه لینک کنید و سپس اطلاع بدید تا ما نیز شما را لینک کنیم

http://jomle-love.blogsky.com

گیل پیشی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:28 ق.ظ http://daftareayyam11.blogsky.com

سلام محبوبه جان . معلومه عاشق شدی ها، از این سوتی ها میدی؟
راستی این پست قبل پست آهنگ اینجا نبود؟من چرا ندیدمش؟!

سلام گلم نه بابا اینا برای یکی دو سال پیشه.
چرا اینو قبل پست اهنگ نوشتم شما متوجه نشدی.

گیل پیشی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 06:42 ب.ظ http://daftareayyam11.blogsky.com

آهان. پس الان عاشق شدی و سوتی های رنگین تری میده!!( شوخی کردم)خب از سوتی های جدیدم بنویس

نمیدونم شاید اینطور باشه که میگی بعیدم نیست.

somayyeh پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:58 ب.ظ


فدای سرت خانومی فک کنم اینم ارثی باشه دیگه نیاز به گفتن نیس منم تا دلت بخواد از این سوتیا دادم.

میگم یه وبلاگ بزن وهمه سوتی هایی که دادی و میدی رو توش بنویس

مهدی شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:59 ب.ظ

خیلی باید مواظب خودت باشی اینجوری که داری پیش می ری همه باید مواظب خود باشند

اره دیگه منکه حواسم نیست لااقل اطرافیان باید حواسشون باشه.

somayyeh یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:26 ق.ظ

خانومی اونموقع باید از وقتی بیدار میشم باید کارم بشه نوشته سوتیام که یکی دوتا نیستن و تمومی ندارن.

بله امروز شاهد دو نمونه اش بودم

somayyeh یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:00 ب.ظ

حالا چن ساعت باهم بودیم فک کن کل روزو باهم باشیم میبینی که بی نهایت سوتی میرم که حسابش از دستت درمیره.

somayyeh دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:16 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد