-
دنیا ارزش ندارد
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 03:24
گاهی وقتا اتفاقایی می افتن که آدم از دنیا سیر میشه و حوصله زندگی کردن رو از دست میده امروز یه پسر 24ساله به رحمت خدا رفت پسری که تازه شروع به کار کرده بودوتازه داشت تبلیغ کارشو میکرد و تنها پسر خانواده بود ودو روز قبلش هم یه پسر20ساله به رحمت خدا رفت اولی بر اثر تصادف و دومی بر اثر برق گرفتگی نمیدونم شاید یه تلنگری...
-
دیالوگ های ماندگار
سهشنبه 1 مردادماه سال 1392 01:05
آقای مجری: درخواست مون رومی تونیم با یه کلمه قشنگ بگیم. مثلا یه لیوان آب بخوایم چی می گیم؟ پسرخاله: خودمون می ریم آب می خوریم، برای بقیه هم میاریم - نه، مثلا بخوایم بگیم این شیرینی رو به من بده - خودمون بلند می شیم بر می داریم به بقیه هم تعارف می کنیم - نه، یه کلمه ای بگو که محبت شما رو به من نشون بده - می خوای برم...
-
چگونه عزیزتر شوم؟
شنبه 29 تیرماه سال 1392 02:24
-سلام دادن را تو آغاز کن زیرا سلام موجب اطمینان طرف مقابل می شود.. ۲-تبسم کن زیرا تبسم طرف مقابل را سحر می کند و قلبش را می نوازد. ۳-به طرف مقابل خود اهمیت ده و از او تقدیر کن و با مردم آنگونه برخورد کن که دوست داری با تو برخود کنند. ۴-در شادی های مردم شریک شو. ۵-نیازهای مردم را برآورده کن زیرا بدین ترتیب به قلبشان...
-
بنده خدا فقط سلام کرد
شنبه 29 تیرماه سال 1392 02:10
دختری از کوچه باغی میگذشت یک پسر در راه ناگه سبز گشت در پی اش افتاد و گفتا او سلام بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام دختر اما ناگهان و بی درنگ سوی او برگشت مانند پلنگ گفت با او بچه پروی خفن می دهی زحمت به بانویی چو من؟ من که نامم هست آزیتای صدر من که زیبایم مثال ماه بدر من که در نبش خیابان بهار میکنم در شرکت رایانه کار...
-
14کاربرد جالب خمیردندان
شنبه 29 تیرماه سال 1392 01:48
1- تسکین تحریک ناشی از گزش حشره ها، زخم ها و تاول ها. ناراحتی های پوست ناشی از گزش حشره ها اغلب باعث خارش می شوند. یک قطره کوچک خمیر دندان بر روی نیش حشرات خارش و تورم را کاهش می دهد. همچنین با خشک کردن زخم ها و تاول ها باعث درمان سریع تر آنها می شود. در ادامه 14 استفاده دیگر را خواهید خواند … 2- کم کردن سوزش سوختگی:...
-
ترول
شنبه 29 تیرماه سال 1392 01:34
-
...
شنبه 29 تیرماه سال 1392 01:10
پسره میگه من عاشقتم میخوام باهات ازدواج کنم. دختر: خونه داری؟ نه... دختر حرفشو قطع میکنه: بی ام و داری؟ ... نه... ... ... ... ... چقدر حقوق میگیری؟ پسر: حقوق ندارم آخه... دختر: برو گمشو چی فکر کردی به من پیشنهاد دادی؟ و میره پسر با خودش می گه: من چندتا ویلا دارم خونه واسه چی؟ یه پورشه با بنز دارم بی ام و دوست ندارم....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 تیرماه سال 1392 02:52
آخه دختر خوب تا این موقع شب تو اینترنت چه........میکنی که الان بشینی غصه بخوری؟؟؟ یه چیزی که اسمشو نمیگم تو نت دیدم که خیلی گرون بود ولی رو مخمه باید بخرمش و تا روزی که نخرمش فکرم پیششه. خدااااااااااااااا من میخوام تا عید اونا رو بخرم. یعنی چند وقته داشتم تو ذهنم تصویر سازی میکردم که امشب عین همون تصویر ذهنیم رو...
-
اعترافات من...
پنجشنبه 27 تیرماه سال 1392 00:25
اعتراف میکنم وقتی بچه بودیم هروقت منو داداشم ازین فیلهایی که موضوعش درباره نقشه و گنج بود رو میدیدیم بعد فیلم یه چیزی رو تو خونه قایم میکردیم ویه نقشه که بیشتر شبیه کروکی بود رو درست میکردیم تا اون یکی از رو نقشه بره و به اصطلاح گنج رو پیدا کنه... . . اعتراف میکنم(این خیلی باحاله)وقتی تازه خوندن ونوشتن رو یاد گرفته...
-
داستان گداهای بازاریاب...
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1392 14:34
دو گدا در یکی از خیابان های شهر رم کنار هم نشسته بودند یکی از آنها صلیبی در جلو خود گذاشته بود و دیگری ستاره داوود مردم زیادی که از آنجا رد می شدند به هر دو نگاه می کردند ولی فقط تو کلاه کسی که پشت صلیب نشسته بود پول می ریختن . کشیشی که از آن جا رد می شد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیب نشسته پول می...
-
حکایت راه حل بهلول برای پرداخت پول بخار
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1392 01:15
یک روز عربی ازبازار عبور می کرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد هنگام رفتن صاحب دکان گفت : تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی مردم جمع شدن مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا می گذشت از بهلول...
-
منو ببخش خدا
سهشنبه 25 تیرماه سال 1392 00:33
میخواستم بابت هر گناهی شمعی روشن کنم سوختنش را ببینم و جهنم را یاداور شوم اما گناهانم انقدر زیاد بودند که ترسیدم ترسیدم دنیا را به اتش بکشم! خدایـــــــــــــا بابت هرشبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم بابت هر صبحی که بی سلام به تو اغاز کردم بابت لحظات شادی که به یادت نبودم بابت هر دلی که شکستم بابت هر گره که به دست تو...
-
داستان به یاد ماندنی
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 14:06
امیررضا کنار چیزهایی که در لیست نوشته بود تیک می زد. - خوب این هم ماشین عروس که امروز درست شد. الهی شکر. شبنم! کارها داره عالی پیش میره. فقط مونده عکاس و فیلمبردار. دیگه همه کارای عروسی جوره جوره. شبنم از جایش بلند شد، بطری شربت را از یخچال بیرون آورد و تکه یخ را در لیوانی بزرگ انداخت: - دست تو درد نکنه. همه کارا،...
-
***رمضان مبارک***
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 00:40
دعا میکنم زیر این سقف بلند، روی دامان زمین، هرکجا خسته شدی یا که پر غصه شدی،دستی از غیب بدادت برسید و چه زیباست که آن دست، دست خدا باشد... *** رمضان مبارک***
-
ای روزگار....
سهشنبه 18 تیرماه سال 1392 13:20
دیروز وقتی اومدم خونه بعد کمی استراحت دیدم بابام داره صدام میکنه: دخترم... عزیزم... دختر بابا بیا... منم که داشتم ذوق مرگ میشدم رفتم بیرون گفتم جانم... گفت بیا کمک بابایی کن این آلاچیق رو درست کنیم... گفتم آهان پس بگو کارم داری که اینقدر تحویلم میگیری...آره دیگه هروقت باهام کار دارین محبوبه میشه گل سرسبد خونه خلاصه...
-
/
سهشنبه 18 تیرماه سال 1392 02:47
پسر : عزیــــــــــــزم!!! دختر : جووونـــــم!!! پسر : گــــــــــلِ من!!! دختر : جانــــم؟؟ پسر : عشــــــقم!!! دختر : جان؟؟؟ پسر : زندگـــی من!!! دختر : بله؟؟؟ پسر : نفسِ من!!! دختر : زهـــرمار! بازم اسمم یادت رفته؟؟؟!!
-
لبخند بزن
سهشنبه 18 تیرماه سال 1392 02:22
ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ ... ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻗﺪﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ،ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﭘﺎﺳﺨﺖ ﺭﺍ ﺩﻫد
-
محسولیت...
دوشنبه 17 تیرماه سال 1392 16:03
محسولیت... بیشتر اوقات اگه حوصله داشته باشم تو همه کارها به خونوادم کمک میکنم. اما وقتایی که بیحال باشم وحوصله نداشته باشم دست به هیچ کاری نمیزنم واین باعث میشه که بقیه از دستم دلخور بشن... مثلا یه بار که بابام داشت ماشینو تمیز میکرد رفتم کمک...حالا ازم انتظار داره همیشه اینکار رو بکنم یا بعضی اوقات کفشهاشون رو واکس...
-
آی گفتی...
دوشنبه 17 تیرماه سال 1392 02:18
آقای مجری: همه بچه ها مسئولیت دارن به بزرگترها کمک کنن. مسئولیت چیه کلاه قرمزی؟ کلاه قرمزی: محسولیت؟ اینه که از محسولیت شروع میشه، آخرش بدبختیه. اول می گی محسولیت. می گم مثلا چی؟ می گی دفتر مدادتو جمع کن. می گم چشم. بعد می گی محسولیت، کیفتم درست کن. بعد اون کشوئه رو برو درست کن. بعد محسولیت، آخرش بدبختیه. سلط آبو باید...
-
دیالوگ زیبا بین آی مجری وفامیل دور
دوشنبه 17 تیرماه سال 1392 02:06
آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟ فامیل دور: واسه بهار . از در بسته دزد رد میشه ولی از در باز رد نمیشه. وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر میکنه یکی هست که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر میکنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اونتو هست ُ میره سراغشون دیگه. در باز ُ کسی نمیزنه. ولی در...
-
یادش بخیر...
یکشنبه 16 تیرماه سال 1392 16:31
-
صندوقچه زن عمو
جمعه 14 تیرماه سال 1392 10:33
-
اطلاع رسانی
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 01:44
درخواست کمک! جمعه 31 خرداد 1392 با سلام خدمت دوستان. همه ی نبودنامو به بزرگی خودتون ببخشید و دلایل نبودن و گله مندی های به حقتون بمونه برای بعد. بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب. پدرم چند سالی هست که دچار آسم خفیفی شده و توی این چند سال یک اسپری به اسم ( سری تاید ام دی آی 125، ساخت کشور استرالیا ) رو مصرف میکنه و خیلی هم...
-
mohamad
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 01:38
چند روزیه همش میام پای کامپیوتر واین صفحه رو باز میکنم و ساعتها بهش زل میزنم و کلی درد دل میکنم بدون اینکه کلمه ای تایپ کنم ولی امروز طاقت نیاوردم اومدم بگم خیلی دلتنگت هستم چند روزیه همش خوابتو میبینم. خیلی مراقب خودت باش خیلی تو همه ی زندگی منی....محمد
-
*خاطره*
دوشنبه 27 خردادماه سال 1392 20:51
دلت را بتکان غصه هایت که ریخت تو هم همه را فراموش کن دلت را بتکان اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین بگذار همانجا بماند فقط از لا به لای اشتباه هایت یک تجربه را بیرون بکش قاب کن و بزن به دیوار دلت … دلت را محکم تر اگر بتکانی تمام کینه هایت هم می ریزد و تمام آن غم های بزرگ و همه حسرت ها و آرزوهایت … حالا آرام تر ، آرام تر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 خردادماه سال 1392 01:12
-
خدایا...
جمعه 24 خردادماه سال 1392 01:34
چشمه ها در جاری شدن و علف ها در سبز شدن معنی پیدا میکنند کوه ها با قله ها و دریا ها با موج ها زندگی پیدا میکنند و همه ی انسان ها با عشق … پس بار خدایا بر من رحم کن بر من که میدانم ناتوانم رحم کن باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم و حتی من نباشد … اما نباشد لحظه ای که در قلبم”عشق”...
-
حاج غلام رضا...
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 02:04
با بی حوصلگی داشتم کانالهای تی وی رو عوض میکردم که یه چهره آشنا دیدم آره خودش بود همونی که ۲سال پیش وقتی تو اوج نا امیدی بودم دیدمش ووقتی مشکلشو عنوان کرد دیدم مشکل من توش گمه ...یادمه اولین بار تو برنامه ماه عسل دیدمش وبعد از کلی گشتن تو اینترنت بالاخره خلاصه اون برنامه رو پیداکردم: ابتدا خانم صیادی وارد استدیو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 13:23
فدات بشم داداشم توکل برخداانشاالله هرچی خیره همون بشه داره بارون میباره میگن اگه زیر بارون دعا کنی دعات قبول میشه تنها کسی که دعا کردم توبودی.
-
شله زرد
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 11:27
یکی از شیرین ترین لحظات زندگی من آشپزی کردنه البته آشپزی که نتیجه کار خوب باشه وهمه بپسندند. دیروز با پیشنهاد زن عموم تصمیم گرفتیم شله زرد و کوفته درست کنیم. مواد لازم برای تهیه شله زرد: برنج...........................2لیوان شکر..........................4لیوان آب............................10لیوان هل وزعفران...