مهربانی ساده است،
ساده تر از آنچه فکرش را بکنی
؛
کافی است به خودت ایمان داشته باشی و به معجزه مهر
...
کافی است به دستهایت فرمان دهی تا به جای
تنبیه ،
آرام بر سر کودک سرکش کشیده شوند و موهایش را قلقلک
دهند ...
کافی است به چشم هایت
بیاموزی که چشم آیینه روح است ،
و عشق و مهربانی را می توان با نگاه در تمام عالم
پراکند ...
کافی است به دلت
یادآوری کنی همیشه دل هایی هستند
که درد امانشان را بریده و احتیاج به همدلی
دارند ...
کافی است به گوشهایت
یاد دهی که می توانند سنگ صبور باشند ،
حتی اگر صبوری سنگین شان کند
...
کافی است یاد بگیری
انسان بودن فقط زنده بودن نیست ؛
باید زندگی کرد
،
و زندگی چیزی جز
مهربانی و عشق ورزیدن به آفریده های خداوند نیست ...
امروز که داشتم میرفتم سر کار مث همیشه همونجا دیدمش پیرمردی که همیشه روی بلوار میشینه پیرمردی که معلوله امروز که نزدیکش شدم دیدم داشت گریه میکرد ...دلم میخواست همونجا بشینم و ازش بپرسم چی شده دلم میخواست پای حرفاش بشینم ولی نتونستم وزودی از کنارش رد شدم ...ردشدم تا غرورش نشکنه...خدایا خودت از دلش از دردش خبر داری خدایا خودت کمکش کن .
شنبه 19 مهرماه سال 1393 ساعت 10:49 ب.ظ