کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

پیرمرد...

مهربانی ساده است، ساده تر از آنچه فکرش را بکنی ؛
کاف
ی است به خودت ایمان داشته باشی و به معجزه مهر ...

کافی است به دستهایت فرمان دهی تا به جای تنبیه ،
آرام بر سر کودک سرکش کشیده شوند و موهایش را قلقلک دهند ...

کافی است به چشم هایت بیاموزی که چشم آیینه روح است ،
و عشق و مهربانی را می توان با نگاه در تمام عالم پراکند ...

کافی است به دلت یادآوری کنی همیشه دل هایی هستند
که درد امانشان را بریده و احتیاج به همدلی دارند ...

کافی است به گوشهایت یاد دهی که می توانند سنگ صبور باشند ،
حتی اگر صبوری سنگین شان کند ...

کافی است یاد بگیری انسان بودن فقط زنده بودن نیست ؛
باید زندگی کرد ،
و زندگی چیزی جز مهربانی و عشق ورزیدن به آفریده های خداوند نیست ... 
 
 
 
امروز که داشتم میرفتم سر کار مث همیشه همونجا دیدمش پیرمردی که همیشه روی بلوار میشینه پیرمردی که معلوله امروز که نزدیکش شدم دیدم داشت گریه میکرد ...دلم میخواست همونجا بشینم و ازش بپرسم چی شده دلم میخواست پای حرفاش بشینم ولی نتونستم وزودی از کنارش رد شدم ...ردشدم تا غرورش نشکنه...خدایا خودت از دلش از دردش خبر داری خدایا خودت کمکش کن .

بوسه هایم همه تقدیم تو بادددددددددددددددددد

کودکی، دخترکی ، موقع خواب
سخت پاپیچ پدر بودو از او می پرسید
زندگی چیست؟
پدرش از سر بی صبری گفت
زندگی یعنی عشق
دخترک با سر پر شوری گفت
عشق را معنی کن!
پدرش داد جواب:

بوسه گرم تو بر گونه من
دخترک خنده برآورد ز شوق
گونه های پدرش را بوسید
زان سپس گفت:
پدر ... عشق اگر بوسه بود..

بوسه هایم همه تقدیم تو باد

خوشبختی

خوشبختی آنجا گم میشود که دلتنگ کسی باشی که هیچ کست نیست...