کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

 خیلی وقت بود که اینجا نیومده بودم دیگه کم کم داشت فراموشم میشد که یه کلبه کوچیک دارم که خیلی وقتا تنهاییامو پر کرده با هاش درد دل کردم واز دلتنگی هام براش گفتم...اومدم تا به سر و روی این کلبه یه دستی بکشم.

الان تو اموزشگاهمون نشستم و کاراموزامون رفتن اموزشگاهی که ماهها دوندگی و استرس گرفتن مجوزش رو داشتیم الان به ثمر رسیده و خداروشکر از همون اول کاراموز داریم واز این بابت خیلی خوشحالم.از ساعت ۸صبح تا ۱/۵ظهر اینجاییم و بعدازظهر از ساعت۴ تا ۹-۱۰ شب تو ارایشگاه.

روز عروسی داداشمم مشخص شده وپیگیر کارای عروسی هستیم از اجاره لباس عروس و سفره عقد ووقت اتلیه و فیلم بردار گرفتن وسفارش کارت عروسی و لیست کردن مهمونا تا الی اخر که هنوز هم ادامه داره.


الان خواهری نشسته تا کمری که اخر عروسی دور کمر عروس میبندن رو درست میکنه خوشگل شده.


یه سری تزیینات دیگه هم مونده که جمعه امتحان پداگوژی رو که دادم انشالله از شنبه درستشون میکنم.

چند شب پیش رفتیم و خونه برادری رو تمیز کردیم تا برای بردن جهاز اماده باشه از این ور هم داریم اساب واثاثیه خواهرم رو جمع وجور میکنیم چون مهلت اجارشون تموم شده و باید تا سر ماه خونه رو خالی کنن.


خدا جون ازت میخوام که همه چی به خوبی و خوشی بگذره.انشالله