کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

کلا نمیدونم چرا عادت به مقدمه چینی ندارم 

مستقیم میرم سر موضوع اصلی

اینکه یه مدتی هست که دارم به ۳۱ سالی که گذشت فکر میکنم

به  اینکه حاضرم اگه بهم بگن میتونی برگردی به عقب برگردم

یا اگه برگردی میخوای چیزی رو تغییر بدی


به اینکه برگردم به عقب قطعا جوابم منفیه البته اگه قراره چیزی تغییر نکنه


ولی اینکه برگردم میخوام چیزی رو تغییر بدم یا نه 

جوابم مثبته بر میگردم و بیشتر همدم خانوادم میشدم 

نمیذاشتم هر کی هر رفتاری خواست بکنه و باعث رنجش عزیزانم بشه


همه یه سرگذشتی دارن وهرکس با خودش فکر میکنه هیشکی به اندازه اون سختی ندیده ولی وقتی پای درد دل آدمای مختلف که میشینی غم و غصه و مشکلات خودمون تو حرفای اونا گم  میشه


چقدر دلم میخواست همین خانواده رو داشتم و روزگار یکم بهتر باهامون تا می‌کرد که غصه روزایی که رفت و حسرت روزایی که میتونست بهتر باشه و نشد رو نمیخوردم.


حال الان خودم خوبه و در تلاش هستم که بهتر و بهترش کنم که بتونم ذره ای از محبتهای مادرم رو جبران کنم 

که حال خوب رو تک تک اعضای خانوادم داشته باشن.


و این آرزو نزدیک است به لطف خدای مهربانم که همیشه همراهم بوده و هست.



سلااااام 

بعد از چند سال دوباره اومدم خونه ام


آخیش هیج جا خونه خود آدم نمیشه


اول اینکه آدرس وبلاگ دوستای قدیمی در دسترس نیست

خوشحال میشم اگه آدرس پیج دارید برام کامنت کنید.


نمیدونم الان بعد از چندسال الان چیکارا میکنید ...

از خودم بگم که همچنان مث اسب در حال دویدنم 

ولی خب راضیم و برای بهتر شدنش بازم ادامه میدم

ازدواج کردم و خداروشکر از همسرم راضیم انشالله که ایشون هم از من اضی باشن

دارم برنامه ریزی میکنم بعد از چند سال کار کردن کمی هم زندگی کنم.