کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

اهنگ سرود افسانه محمد اصفهانی

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو ------ واندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن ------ وانگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

رو سینه را چون سینه ها هفت آب شو از کینه ها ------ وانگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی ------ گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو

آن گوشواره شاهدان هم صحبت عارض شده ------ آن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شو

چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما ------ فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

تو لیلة القبری برو تا لیلة القدری شوی ------ چون قدر مرا ارواح را کاشانه شو کاشانه شو

اندیشه ات جایی رود وانگه تو را آنجا کشد ------ ز اندیشه بگذر چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

قفلی بُود میل و هوا بنهاده بر دلهای ما ------ مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو

بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را ------ کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو

گوید سلیمان مر ترا بشنو لسان الطیر را ------ دامی و مرغ از تو رمد رو لانه شو رو لانه شو

گر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینه ------ ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شو

تا کی دو شاخه چون رخی تا کی چو بیذق کم تکی ------ تاکی چو فرزین کژ روی فرزانه شو فرزانه شو

شکرانه دادی عشق را از تحفه ها و مالها ------ هل مال را خود را بده شکرانه شو شکرانه شو

یک مدتی ارکان بدی یک مدتی حیوان بدی ------ یک مدتی چون جان شدی جانانه شو جانانه شو

ای ناطقه بربام ما و در تاکی روی در خانه پر ------ نطق زبان ترک کن بی چانه شو بی چانه شو  

 

با گوش دادن به این اهنگ دلم گرفت ولی یه آرامش خاصی داشت. 

 

دوست خوبم افسانه ممنونم.

یکی هست مرتضی پاشایی

یکی هست تو قلبم که هر شب واسه اون می نویسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
می ترسم
یه روزی
برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
خدایا
کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
سکوت
اتاقو
داره میشکنه تیک تاک ساعت رو دیوار
دوباره نمیخواد بشه باور من که دیگه نمی یاد انگار

یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
یکی هست تو قلبم که هر شب واسه اون می نویسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه

چه دردیست درمیان جمع بودن/سیاوش قمیشی/حرف دل من

چه دردیست در میان جمع بودن

ولی در گوشه ای تنها نشستن


برای دیگران چون کوه بودن

ولی در چشم خود آرام شکستن


برای هر لبی شعری سرودن

ولی لبهای خود همواره بستن


چه دردیست در میان جمع بودن

ولی در گوشه ای تنها نشستن


به رسم دوستی دستی فشردن

ولی با هر سخن قلبی شکستن


به نزد عاشقان چون سنگ خاموش

ولی در بطن خود غوغا نشستن


به غربت دوستان بر خاک سپردن

ولی در دل امید به خانه بستن


به من هر دم نوای دل زند بانگ

چه خوش باشد از این غمخانه رستن


برای دیگران چون کوه بودن

ولی در چشم خود آرام شکستن


به رسم دوستی دستی فشردن

ولی با هر سخن قلبی شکستن


به نزد عاشقان چون سنگ خاموش

ولی در بطن خود غوغا نشستن


به غربت دوستان بر خاک سپردن

ولی در دل امید به خانه بستن


به من هر دم نوای دل زند بانگ

چه خوش باشد از این غمخانه رستن

سخته/فاتح نورایی/

سخته عاشق باشی ولی هیچکی ندونه

اشکاتو زودی پاک کنی به یه نشونه

سخته دوسش داشته باشی ولی ندونه

سخته نگاهش بکنی، اما نخونه

وای که چه سخته

قشنگیه عشق که میگن ،شاید همین جاست

تو اونو دوست داشته باشی، شاید خدا خواست

سخته به قربون چشاش بری تو رویا

قدم قدم گریه کنی کنار دریا

قدم قدم گریه کنی کنار دریا

سخته همش تو فکرباشی شاید نخوادت

خاطره هات ورق ورق بیاد بیادت

خاطره هات ورق ورق بیاد به یادت

سخته به قربون چشاش بری تو رویا

قدم قدم گریه کنی کنار دریا

قدم قدم گریه کنی کنار دریا

سخته همش تو فکرباشی شاید نخوادت

خاطره هات ورق ورق بیاد بیادت

خاطره هات ورق ورق بیاد به یادت

یکی بود یکی نبود/عباس قمری/

یکی بود ، یکی نبود 

 یکی عاشق بود یکی نبود  

یکی واسه یکی جون میداد 

 ای خدا داد و بیداد... 

 یکی جز اون یکی کسی نداشت 

 اون یکی اونو دوست نداشت 

 یکی اسم یکیو حک میکرد  

اون یکی اونو دک میکرد... 

 زیــر ایــن آســمـونـــه رنگــــــــــــی 

 آخـــــه تـــا کــــــــی دو رنـــگــــــــــــــی 

 یــــکـــــی بـــود یــــکـــی نــــــبـــــوده 

 رسم  دلـــای ســـنــــگــــــــی 

 یکی دلش بی قرار بود 

 اون یکی سر قرار بود 

 یکی هر روز میشد دیوونه تر  

ای خدا شدم در به در 

 یکی اسم یکیو حک میکرد  

اون یکی اونو دک میکرد  

یکی دنیا رو بی اون نداشت ا 

ون یکی اونو جا میذاشت  

زیــر ایـــن آســـمـــونـــه رنــــگــــی  

آخـــــــه تـــا کــــــــــــــی دو رنـــــگـــــــــــــی 

 یــــکـــــی بــــــود یـــــــکـــــــی نــــبـــــوده  

رسم دلــــای ســـــنـــــــگـــــــــــــــی

حس تنهایی/ابی/

واست بی تابم و بیخوابم و میدونی دلتنگم
واست میمیرم و درگیرم و با دنیا در جنگم
منو تنها نزار از روزگار با اینکه دل خستم
واست دیوونم و میمونم و تا آخرش هستم
داره میباره بارون و تو نیستی
شده این خونه زندون و تو نیستی
چقدر حسِ بدیه حسِ تنهایی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی
دارم از بین میرم توی این دلتنگی
داره دل میگیره بی تو از بیرنگی
دارم از بین میرم توی این خاموشی
کاش میشد میبردی منو با آغوشی
نمیشه با نبودت ساده سر کرد
نمیشه سالم از این غم گذر کرد
داره میباره بارون و تو نیستی
شده این خونه زندون و تو نیستی
چقدر حسِ بدیه حسِ تنهایی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی

یه عاشق/ابی/

یه عاشق چیزی جز عشق تو سرش نیست
یه عاشق فکر سود و ضررش نیست
همه خوب و بد قصه شو میخواد
یه عاشق نگرون آخرش نیست
یه عاشق مثل من مبهوت یاره
دلش تو سینه دایم بی قراره
یه عاشق مثل من خوشبخته با عشق
کنارت راضیه از هرچی داره

از عشق تو بی تابم
از عشق تو مجنونم


ناشکری نکن عشقم
ناشکری نکن جونم
از عشق تو بی تابم
از عشق تو مجنونم

ناشکری نکن عشقم
ناشکری نکن جونم

پیشت گم کرده قلبم دست و پاشو
نمی تونم بگم حال و هواشو
یه عاشق مثل من می میره بی تو
دیگه از من نپرس چون و چراشو
دیگه گم کرده قلبم دست و پاشو
نمی تونم بگم حال و هواشو
یه عاشق مثل من می میره بی تو
دیگه از من نپرس چون و چراشو

از عشق تو بی تابم
از عشق تو مجنونم


ناشکری نکن عشقم
ناشکری نکن جونم
از عشق تو بی تابم
از عشق تو مجنونم


ناشکری نکن عشقم
ناشکری نکن جونم

یه عاشق چیزی جز عشق تو سرش نیست
یه عاشق فکر سود و ضررش نیست
همه خوب و بد قصه شو میخواد
یه عاشق نگرون آخرش نیست
یه عاشق مثل من مبهوت یاره
دلش تو سینه دایم بی قراره
یه عاشق مثل من خوشبخته با عشق
کنارت راضیه از هرچی داره

از عشق تو بی تابم
از عشق تو مجنونم

ناشکری نکن عشقم
ناشکری نکن جونم
از عشق تو بی تابم
از عشق تو مجنونم

همین خوبه/ابی وشادمهر عقیلی/

همین خوبه که غیر از تو همه از خاطرم می رن
هنوز گاهی سراغت رو از این دیوونه می گیرن
به جز تو همه میدونن واست این مرد می میره
واسه همین جدایی تو کسی جدی نمی گیره
به جز تو همه میدونن واست این مرد می میره
واسه همین جدایی تو کسی جدی نمی گیره
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه

همین خوبه که با اینکه چشاتو روی من بستی
تو چند تا خاطره با من هنوزم مشترک هستی
همین خوبه که آرومی و حس می کنی آزادی
همین خوبه که دست کم تو عکسامون هنوزم پیشم ایستادی
واسه من کافیه اینکه تو از من خاطره داری
به یادشون که میفتی واسه من وقت می ذاری
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه

همین خوبه که با اینکه سراغ از من نمی گیری
ولی تا حرف من می شه یه لحظه تو خودت می ری
به جز تو همه میدونن واست این مرد می میره
واسه همین جدایی تو کسی جدی نمی گیره
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه …