کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

ای روزگار....

دیروز وقتی اومدم خونه بعد کمی استراحت دیدم بابام داره صدام میکنه: 

دخترم... 

عزیزم... 

دختر بابا بیا... 

منم که داشتم ذوق مرگ میشدم رفتم بیرون گفتم جانم... 

گفت بیا کمک بابایی کن این آلاچیق رو درست کنیم... 

گفتم آهان پس بگو کارم داری که اینقدر تحویلم میگیری...آره دیگه هروقت باهام کار دارین محبوبه میشه گل سرسبد خونه  

خلاصه رفتم و کار تموم شد حالا موقع شام رسیده زن داداشمم خونه ما بود... 

پدر من داره واسش غذا میکشه واسش نوشیدنی میریزه میشونه کنارش... 

الان دیگه از دخترم خبری نیست آخه من دردمو به کی بگم... 

حالا این به کنار دیروز واسه زن عموم اس دادم حالشو پرسیدم... 

جواب داده: 

برو از عروس یاد بگیر هر روز بهم اس میده 

چند روز پیش از کمردرد داشتم میمردم هیشکی نگفت چته؟چه مرگته؟ 

همون روز زنداداشم یه کوچولو میریض بود مامانم زنگ زده حالشو میپرسه و قربون صدقه اش میره. 

اینا رو که نوشتم فکرنکنین دارم بهش حسودی میکنما...نه اصلا

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 22 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:34 ب.ظ

محبووووووووووبه جوووووونم
خواستم فقط بگم دلم برات خیلییییییییی تنگه عزییییییییییزم

سلام دوست عزیزخوشحال میشم اگه خودتونو معرفی کنید.

بهزاد چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:34 ق.ظ

سلام
ببخشیدا حسادت ......کار اصلی دختر خانم ها است
اینم همه جا و تو همه خونه ها است
حتی ما ایرانی ها ضرب المثل هم داریم واسش
میگه نو که میاد....

ممنونم که اومدی و همین که به یادم بودید کلی ارزش داره

سلام کاملا با این ضربا المثلی که زدید موافقم.

مریم یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:16 ق.ظ

دخترررررررررررررر عموووووووووووتم.نگا کن

سلاممممممممممممممممممممم برمریم مهربانم اونقد خوشحالم که نمیدونم چی بگم... البته قبلا حدس زدم که شما باشی چون تعداد انگشت شماری هستن که منو اینجوری تحویل میگیرن. با اومدنت به وبلاگم دلخوشیم صد چندان شد.ممنونممممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد