کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

خوشحالم

از صبح تا حالا یه حس خوبی دارم کلا خوشحال خوشحال بودم امروز با یه خانمی آشنا شدم که خیلی پر انرزی بود یه خانم آرایشگر که خیلی مهربون بود وبرخلاف بقیه که بعضی موقها منو به خاطر این انتخابی که کردم دارن میترسونن خیلی ساده داشت درمورد حرفه وشغلش حرف میزد که انگار ساده ترین کار دنیاست وباعث شد بیشتر ازقبل به کارم علا قه مند بشم ... 

 

 همچین راحت و بدون استرس کارشو انجام میداد و هر مرحله از کارش که تموم میشد رضایت کامل داشت و از کارش تعریف میکرد... 

اونوقت من تا شروع میکنم همش استرس و دلهره دارم و از اول تا آخر به خودم میگم چقد بد شد همش به خودم انرزی منفی میدم ... 

 

از صبح با اون خانم یه بند حرف زدیم ولی جالب اینجاست که اسمشو نمیدونم؟؟؟ 

فردا میپرسم واینجا مینویسم که یادم نره چه خانم خوب ومهربونی بود. 

 

 

خانم مهناز نسیم پور ودخترش بهار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد