کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

کلبه کوچک من

دراین وبلاگ از گذشته از دلتنگی ها و خوشی ها،از علایق ها و چیزهایی که دوست دارم خواهم نوشت

چرتکه

 

امروز عصر وقتی از کلاس اومدم بابام گفت یه بوس بهم بدهکاری گفتم چرا گفت چون رفتم چرتکه بابابزرگتو اوردم...  

هم صورتشو بوس کردم هم دستشو

اونقد خوشحالم شدم که نگو ...چن وقتی بود که تو فکرش بودم وبالاخره امروز بابام اورد. 

دست بابابزرگمم درد نکنه انشالله که خدا به کسب و کارش رونق بده. 

(بازاری اولسون)

نظرات 5 + ارسال نظر
somayyeh دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:09 ق.ظ

چه باحال خیلی خوب شد خوشحال شدم شدید.
بابابزرگ همش سر به سرم میذاشت هرموقع میرفتم مغازش ورشمیداشتم سردرنمیاوردم کلی باهاش کلنجار میرفتم بابابزرگم میگفت بع سن نع درسی اوخوموسان کی مونی باشارامیسان؟!؟!؟! هیچی دیگه تحصیلاتم میرف زیر سوال. بهش میگفتم اینو بهم یادم بده همیشه میگف به وقتش حالا بهتر شد تو یاد میگیری به منم یاد میدی که ایندفعه رفتم مغازش بگم بلدم.

نه بابا منم بلد نیستم بابا بلده من واسه دکور پاسیو میخواستم. ولی یاد میگیرم بابا داشت به علی آقا توضیح میداد یه نمه فهمیدم چی به چیه.کامل که یاد گرفتم بهت یاد میدم.
خودم وقتی دیدمش داشتم بال درمیاوردم.خیلی خوشحال شدم واقعا دستش درد نکنه

گیل پیشی دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:15 ق.ظ http://daftareayyam11.blogsky.com

بیداری خانمی؟
الان میام وبت.

somayyeh دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:30 ق.ظ

خسته نباشی فک کردم بلدی واسه کار گرفتی.
مرسی مهربونم.

سلااااااااااااامت باشی.

somayyeh دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:43 ق.ظ

زننننننننننننننننده باشی.

حسین جمعه 8 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:55 ق.ظ http://gozargahzendegi.blogsky.com/

افرین به این بابا،
صدای این بوس تا اصفهان هم اومد و ما شنیدم
ایشالله همیشه سایه ش رو سرتون باشه

.انشالله.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد